زهر بيگانه اي بيگانه تر شد ميان ما خدا يا كن خدايي
مرا چون ناشناسان ديد و بگذشت كه ؟بگذشته است زين بي اعتنايي؟
چه كردم كاينچنين بگريخت از من؟
چه ناموزون زد آهنگ جدايي! بر او دل بستم مو شد خصم جانم
روا بر من نبود اين ناروايي
نميدانند قدر يكدلي را گرفتاران درد خود نمايي
كشيدم آنچه از دست دلم بود زمن يا رب بگير اين با صفايي
همان بهتركه روز و شب از او دور بسوزم با نواي بينوايي
جفارا با وفا پاداش بخشند مقيمان حريم كبريايي